Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (815 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Funkstation {f} U ایستگاه رادیو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Radioapparat {m} U رادیو
Radio {n} U رادیو
Fünkdienst {m} U سرویس رادیو
Funkhaus {n} U اداره رادیو
Funktechnik {f} فناوری رادیو
Funkgerät {n} U دستگاه رادیو
Funkausstellung {f} U نمایشگاه رادیو
Funk {m} U فرستنده رادیو و تلویزیون
Ansager {m} U گوینده [در رادیو و تلویزیون]
Ansagerin {f} U گوینده زن [در رادیو و تلویزیون]
Eurovision {f} U رادیو تلویزیون سراسری اروپا
Funkturm {m} U برج فرستنده [رادیو-تلویزیون]
Medien {pl} U رسانه ها [رادیو تلویزون اینترنت روزنامه]
Absage {f} U اعلام ختم برنامه [رادیو،تلویزیون]
den Fernseher [das Radio] aufdrehen U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
den Fernseher [das Radio] einschalten U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
den Fernseher [das Radio] reinschauen [hören] U روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن [اصطلاح روزمره]
Haltestelle {f} ایستگاه
Bahnhof {m} ایستگاه قطار
Bahnhof {m} ایستگاه مترو
Endstation {f} آخرین ایستگاه
Autohof {m} U ایستگاه کامیون
Bushaltestelle {f} ایستگاه اتوبوس
Polizeiwache {f} U ایستگاه کلانتری
Autobushaltestelle {f} U ایستگاه اتوبوس
Richtung {f} U ایستگاه آخر
Polizeirevier {n} U ایستگاه کلانتری
U-Bahn Station {f} U ایستگاه مترو
Endstation {f} U ایستگاه آخر
Endhaltestelle {f} U ایستگاه آخر
Busbahnhof {m} U ایستگاه اتوبوس
U-Bahnhof {m} [Untergrundbahnhof] U ایستگاه مترو
Eisenbahnstation {f} U ایستگاه راه آهن
Feuerwache {f} U ایستگاه آتش نشانی
Flottenstation {f} U ایستگاه نیروی دریایی
Bodenstation {f} U ایستگاه زمین [هواپیما]
Bahnsteig {m} U سکو [ایستگاه قطار]
Bahnhof {m} ایستگاه راه آهن
Raumstation {f} ایستگاه فضایی [ستاره شناسی]
Hauptbahnhof {m} ایستگاه مرکزی راه آهن
Elektroladepunkt {m} U ایستگاه بارگیری خودروی الکتریکی
Internationale Raumstation {f} U ایستگاه فضایی بین المللی
Bahnhofs-Übersichtsplan {m} U برنامه کلی ایستگاه [قطار]
Bahnhofsvorsteher {m} U رییس ایستگاه راه آهن
Bahnhofshalle {f} U تالار ایستگاه راه آهن
Eisenbahnknotenpunkt {m} U ایستگاه تقاطع راه آهن
Hält nicht überall. U [قطار] هر ایستگاه نمی ایستد.
Weltraumstation {f} U ایستگاه فضایی [ستاره شناسی]
Bahnhofswirtschaft {f} U رستوران ایستگاه راه آهن
Bahnsteig {m} U سکوی ایستگاه راه آهن
Welche Haltestelle für Lankwitz? U کدام ایستگاه [اتوبوس] به لانکویتس می رود؟
Perron {m} U سکوی ایستگاه راه آهن [در سوئیس]
Elektroladestelle {f} U ایستگاه [جایگاه] بارگیری خودروی الکتریکی
Hält dieser Zug am Halensee? U این قطار در [ایستگاه ] هالنز می ایستد؟
Sag mir Bescheid, um welche Zeit du kommst und ich hole dich von der Endstation ab. U به من بگو کی میرسی و من با تو در ایستگاه آخری ملاقات میکنم.
Zentraler Omnibusbahnhof [ZOB] U مرکز ایستگاه اتوبوس و وسیله نقلیه عمومی
Setzen Sie mich vor dem Bahnhof ab! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
Endstation. Alle aussteigen. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
Welcher Halt für Brandenburger Tor? U کدام ایستگاه مترو [پیاده بشوم ] برای دروازه براندنبورگ؟
Sparpreis {m} U بلیط ارزان [آگهی در ایستگاه قطار یا وبگاه راه آهن]
geteilt U تقسیم شده [نشان می دهد کدام ایستگاه قطار جدا میشود]
Revier {n} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Polizeirevier {n} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Dienstbezirk {m} U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Anschlag {m} U راهروی معدن [ایستگاه معدن]
Recent search history Forum search
1zumachen / abmachen / anmachen
2übertragen
2übertragen
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com